Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «عصر ایران»
2024-05-03@02:58:56 GMT

قتل پدرزن به خاطر عشق به خواهر زن!

تاریخ انتشار: ۴ شهریور ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۵۴۸۰۵۸

همشهری‌آنلاین نوشت: مرد ۳۳ ساله‌ای با حمله به خانواده همسرش با کارد یک نفر را به قتل رساند و ۲ نفر دیگر را مجروح کرد، در حالی که هنوز درگیر پرداخت مهریه در ماجرای طلاق همسر سابقش بود.   ساعت ۲۲پنج شنبه گذشته زنگ تلفن همراه قاضی ویژه قتل عمد به صدا درآمد و جانشین کلانتری پنج‌تن از آن سوی خط، خبر از وقوع جنایتی هولناک داد که داماد جوان رقم زده بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به دنبال دریافت این خبر، بی درنگ قاضی دکتر صادق صفری با صدور دستورهای ویژه ای برای حفظ صحنه جنایت و مراقبت ازآثار جرم، خود نیز به همراه گروهی از کارآگاهان پلیس آگاهی عازم پنجتن ۶۴ شد.   بررسی های مقدماتی حکایت از آن داشت که داماد ۳۳ ساله پدرزنش را با ضربات کارد نوک کج به قتل رسانده و همسر و مادرزنش را نیز به شدت مجروح کرده است.   جسد مرد ۵۲ ساله مقابل مغازه اش درکنار پیاده رو قرار داشت و همسر و دخترش نیز توسط امدادگران اورژانس به بیمارستان شهید هاشمی نژاد انتقال یافته بودند. با توجه به اهمیت تحقیقات میدانی در ساعات اولیه وقوع جرم، بلافاصله مقام قضایی پس از بازدید از صحنه جنایت، دستورهایی را برای حفظ و مراقبت از آثارصحنه جرم صادر و در حالی برای تحقیق از مجروحان به طرف بیمارستان حرکت کرد که گروهی از کارآگاهان اداره جنایی و عوامل بررسی صحنه جرم نیز در کنار وی قرار داشتند.   بررسی های مقدماتی بیانگر آن بود که داماد جوان به دلیل بروز اختلافات خانوادگی و در حالی که فرزند ۴ ماهه ای نیز دارد، ابتدا به طرف پدرزنش که در خواربار فروشی محلی (سوپرمارکت) خودش مشغول کار بود، یورش برده و او را با وارد آوردن ۴ ضربه هولناک به قفسه سینه به قتل رسانده است. این داماد خشمگین که دسته کارد نوک کج را با بند کفش به مچ دستش بسته بود تا هنگام قتل، دسته آن از مشتش خارج نشود پس از عبور از پله های ساختمان خود را به طبقه سوم رسانده و همسر و مادرزنش را نیز هدف ضربات وحشتناک کارد قرار داده است.     در همین حال همسر مقتول که در مرکز درمانی بستری شده بود درباره چگونگی وقوع ماجرا به قاضی شعبه ۲۰۸ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد گفت: دخترم بعد از تولد فرزندش دچار نوعی بیماری شد که پوست او رنگ تیره به خود گرفت. شوهرش نیز همین موضوع را بهانه کرد و مدام به او می گفت من دیگر علاقه ای به تو ندارم! ما هم به طلاق توافقی آن ها رضایت داشتیم. شب حادثه نیز برایش شام کشیدم و خودم نوه ام را به آغوش گرفتم تا از او نگهداری کنم اما دریک لحظه از خیابان صدای فریاد و جیغ شنیدم و به طرف پله ها رفتم و ناگهان دامادم را با کاردی خون آلود دیدم که به سوی من حمله ور شد و سپس دخترم را هدف ضربات چاقو قرار داد.   این اظهارات درحالی بود که همسر متهم به قتل از یک راز عجیب و پنهانی پرده برداشت و به قاضی دکتر صفری گفت: او عاشق خواهر مجردم شده بود و ماجرای تیرگی رنگ پوست من بعد از زایمان را بهانه می‌کرد تا ادعا کند دیگر مرا دوست ندارد.   در همین گیرودار که قصد داشتیم منزل پدرم را ترک کنیم و به مکان دیگری برویم، شوهرم با بی‌پروایی به من می‌گفت دلم برای خواهرت تنگ می‌شود. شب هم با هم به مشاجره پرداختیم ولی بعد تا حدودی آشتی کردیم. هنوز دقایقی از این موضوع سپری نشده بود که با شنیدن صدای جیغ، من به طرف پنجره رفتم و پدرم را خون آلود نقش بر زمین دیدم ولی ناگهان شوهرم از پله‌ها بالا آمد و من و مادرم را نیز با چاقو زد.   با توجه به رعایت حال مجروحان، قاضی ویژه قتل عمد ادامه تحقیقات را به زمان بهبودی آنان موکول کرد و دوباره به صحنه جنایت بازگشت. در همین حال پسر بزرگ مقتول زوایای دیگری از اختلافات شدید خانوادگی را فاش کرد و گفت: ما با دامادمان مشکل خانوادگی حادی داشتیم. او بعد از ۷ سال زندگی مشترک و به خاطر بیماری پوستی خواهرم که بعد از به دنیا آمدن فرزندش تیره رنگ شده بود، ادعاهای بی‌شرمانه‌ای را مطرح می‌کرد که عاشق فرد دیگری شده است.   وی ادامه داد: شب هنگام من به او گفتم طلاق خواهرم را می‌گیرم. ولی او به دلیل این که هنوز درگیر پرداخت سکه‌های مهریه برای طلاق همسر سابقش بود، از دادگاه و پاسگاه می‌ترسید و موضوع طلاق را پیگیری نمی‌کرد تا به خاطر بدهکاری‌ هایش به زندان نرود. چند بار هم ما را تهدید به قتل کرده بود. امروز (زمان وقوع حادثه) هم وقتی ما از نزد وکیل به خانه بازگشتیم او به منزل ما آمد و سر و صدا به راه انداخت و باز هم تهدید به قتل کرد به همین خاطر من با پلیس ۱۱۰ تماس گرفتم که آن ها به محل آمدند و موضوع را صورت جلسه کردند.   پسر مقتول گفت: با وجود این، عقیل (داماد متهم به قتل) که از ترس نمی‌خواست به کلانتری برود از خانواده عذرخواهی کرد و مشکل حل شد و من هم به خانه خودم رفتم اما هنوز مدت زیادی نگذشته بود که مادرم زنگ زد و فقط این جمله را گفت که «بیا ما را کشت!» و سپس تماس قطع شد. من هم هراسان و وحشت زده خودم را به خانه پدرم رساندم که با این جنایت دردناک روبه رو شدم.   در حالی دامنه تحقیقات مقام قضایی به کلانتری پنجتن کشید که عقیل ـ ب (متهم به قتل) با کارد خون آلود به آن جا رفته بود تا خود را تسلیم قانون کند. او که هیچ گونه آثار ندامت در چهره اش نمایان نبود به تشریح ماجرای یورش مرگبار به خانواده همسرش پرداخت و به بازپرس جنایی مشهد گفت: من و همسرم در طبقه دوم ساختمان سه طبقه پدرزنم زندگی می‌کردیم و طبقه همکف را اجاره داده بودند. خانواده همسرم نیز در طبقه سوم اقامت داشتند و پدرزنم در مغازه خواربارفروشی خودش که در طبقه همکف قرار داشت، مشغول کار بود.   وی ادامه داد: با وجود این، من از همان آغاز زندگی با همسرم اختلاف داشتم و می‌خواستم او را طلاق بدهم اما بعد از به دنیا آمدن فرزندم ماجرا به گونه دیگری رقم خورد چرا که از حدود ۷ یا ۸ ماه قبل عاشق خواهر زنم شدم. ولی او با چهره ای عصبانی و خشمگین به من پاسخ منفی داد. به همین خاطر به همسرم گفتم از خانه پدرت نقل مکان کنیم ولی خانواده‌اش مخالف رفتن ما بودند. از سوی دیگر هم همسرم به طور ارثی بیماری پوستی داشت که بعد از به دنیا آمدن فرزندم این بیماری شدت گرفت به طوری که دیگر نمی‌خواستم با او زندگی کنم.   متهم گفت: من فوق لیسانس مهندسی آب دارم و دوست نداشتم توسط برادرزنم یا پدرش تحقیر شوم. این بود که با کارد ابتدا پدرزنم را کشتم و بعد هم به سوی مادرزن و همسرم هجوم بردم و با ضربات کارد آن ها را هم مجروح کردم.   بنابراین گزارش، تحقیقات بیشتر در این باره به سروان منفرد« افسر پرونده» سپرده شد. کانال عصر ایران در تلگرام

منبع: عصر ایران

کلیدواژه: قتل پدرزن خواهرزن

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۵۴۸۰۵۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

زن جوان خطاب به قاضی:اول یک روسری در ماشین همسرم پیدا کردم؛بعدا هم دیدم از مهد کودک یک دختر را بغل کرد و برد/ حالا هم طلاق می خواهم

به گزارش خبرآنلاین چند دقیقه‌ای نگذشته بود که پسری جوان به سمتش آمد و گفت ساناز جان من را ببخش اشتباه کردم باید واقعیت زندگی‌ام را به تو می‌گفتم هرچند گذشته‌ها گذشته و اصلاً موردی برای نگرانی وجود ندارد.

روزنامه ایران نوشت: در همین موقع سربازی از ته سالن شماره پرونده‌ای را خواند و گفت طرفین جلسه رسیدگی ساعت ۸ صبح اعلام حضور کنند.
به محض ورود به شعبه زن جوان بی‌مقدمه گفت: آقای قاضی این مرد مرا فریب داده و با احساس من بازی کرده او قبلاً زن داشته و هنوزهم دوستش دارد اما به من نگفته بود، اگر من این روسری را پیدا نکرده بودم معلوم نبود تا کی می‌خواست این ماجرا را پنهان نگه دارد.
قاضی با شنیدن این حرف‌ها گفت دخترم کمی آب بخورید و آرام باشید این‌طور من متوجه نمی‌شوم ماجرای زندگی شما چیست آهسته‌تر برایم از اول تعریف کن!
ساناز کمی که آرام شد، گفت: با آرمین در یک کافه آشنا شدیم. از روز آشنایی تا ازدواج 6 ماه طول کشید. آرمین می‌گفت کسی را ندارد و تنها به خواستگاری‌ام آمد. به من گفت پدرش فوت کرده و مادرش هم پیش خواهرش خارج از کشور زندگی می‌کند و اینجا تنها زندگی می‌کند من ساده هم باور کردم. پدرم با اصرار من راضی به ازدواج شد و ما سر خانه و زندگی خود رفتیم اما همین چند هفته پیش بود که توی ماشینش یک روسری قرمز پیدا کردم خیلی عصبانی و ناراحت بودم با این حال به رویش نیاوردم تا اینکه چند روز قبل یک عروسک دخترانه هم در ماشین پیدا کردم. این بار دیگر به رویش آوردم و گفتم اینها مال کیست اما آرمین با دروغگویی تمام به من گفت ماشین دست دوستش بوده و اینها مال همسر دوستش است، اما من باور نکردم یک روز از روی کنجکاوی او را تعقیب کردم و دیدم دم یک مهدکودک رفت و یک دختربچه را بغل کرد و بعدش هم رفت مقابل خانه‌ای و بعد از پیاده شدن داخل خانه رفت. از تعجب و ناراحتی و عصبانیت داشتم دیوانه می‌شدم.
بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم بروم ببینم موضوع چیست. وقتی زنگ در خانه را زدم همان بچه در را باز کرد و هنوز حرفی نزده بودم که آرمین را پشت سرش دیدم و وقتی دختربچه او را بابا صدا زد از هوش رفتم.
چشم باز کردم در بیمارستان بودم بعد هم به خانه پدرم رفتم و همه ماجرا را برایش تعریف کردم. این مرد یک دروغگوی بزرگ است او زن و بچه داشته و موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بود. او یک کلاهبردار است معلوم نیست با چند نفر دیگه چنین کاری کرده الان هم من فقط طلاق می‌خواهم.
قاضی رو به آرمین کرد و گفت: حرف‌های همسرت را تأیید می‌کنی تو واقعاً زن داشتی؟
آرمین نگاهی کرد و گفت: آقای قاضی ماجرا این‌طوری نیست. من سه سال قبل از همسر اولم جدا شدم. دخترم با مادرش زندگی می‌کند من در هفته یک روز او را می‌بینم اما از شانس بدم همسرم متوجه شد. من اصلاً با همسر سابقم ارتباطی ندارم فقط آن روز رفتم بچه را به مادرش بدهم که این‌طوری شد. من کلاهبردار نیستم من ساناز را دوست دارم. می‌خواستم قبل ازدواج خودم به ساناز واقعیت را بگویم ولی ترسیدم ساناز با من ازدواج نکند. همیشه دنبال یک فرصت مناسب بودم اما خودش زودتر فهمید الان خیلی پشیمانم و می‌خواهم ساناز یک فرصت دوباره به من بدهد. من مجرم نیستم فقط یک عاشق هستم. آیا هر کسی که طلاق گرفته دیگر حق ازدواج ندارد؟ قبول دارم اشتباه کردم اما جبران می‌کنم.
آرمین رو به ساناز کرد و گفت: باور کن من آدم بدی نیستم فقط اشتباه کردم و واقعیت را نگفتم الان هم پشیمانم از پنهانکاری که کردم.
ساناز رو به آرمین کرد و گفت: اعتمادی که به تو داشتم از بین رفته و دیگر نمی‌توانم به تو اعتماد کنم بهتر است از هم جدا شویم.
قاضی که حرف‌های این زوج جوان را شنید، گفت می‌دانم همسرت اشتباه بزرگی مرتکب شده، اما بهتر است بیشتر راجع به تصمیمت فکر کنی یک ماه به کلاس‌های مشاوره بروید اگر نظرت عوض نشد آن وقت حکم طلاق را صادر می‌کنم.

23302

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901198

دیگر خبرها

  • تحصیل پنجاه هزار طلبه خواهر در مدارس علمیه کشور
  • دستگیری ۲ خواهر قاتل پدر در تهران
  • تجلیل از اساتید خواهر و برادر حوزه علمیه استان قزوین
  • اسرائیل خواهر اسماعیل هنیه را آزاد کرد و در حصر خانگی قرار داد+ عکس
  • حکم دادگاه رژیم صهیونیستی علیه خواهر هنیه
  • کلاهبرداری ۲ هزار میلیاردی ۲ خواهر در مازندران
  • چرا نرخ طلاق در استان البرز بالاست؟
  • طلاق به خاطر پیدا شدن روسری در خودروی همسر
  • طلاق به‌خاطر پیدا شدن روسری در خودرو شوهر
  • زن جوان خطاب به قاضی:اول یک روسری در ماشین همسرم پیدا کردم؛بعدا هم دیدم از مهد کودک یک دختر را بغل کرد و برد/ حالا هم طلاق می خواهم